به گزارش خبرگزاری حوزه، در بخش «میز خبر» برنامه شب گذشته «نقد سینما»، علیرضا مرادی میزبان علی پاکزاد روزنامهنگار سینمایی بود تا درباره موضوع «فراخوان بازیگری برای فیلمهای سینمایی» گفتگو کنند.
پاکزاد در این بخش بحث خود را با آسیبشناسی عملکرد موسسات آموزش بازیگری آغاز کرد و در پاسخ به اینکه آیا فراخوان بازیگری، تمهیدی برای تبلیغات پیش از تولید یک فیلم از سوی کارگردانها نیست، پاسخ داد: میشود تبلیغاتی هم به این فراخوانها نگاه کرد. بالاخره کارگردانها میخواهند این نگاه را بهوجود بیاورند که سینما یک امر کاملا مردمی است.
وی درباره کمبود نیروی انسانی و بازیگر جدید در سینما هم گفت: ما کمبود نیروی انسانی داریم اما استعدادهای فوقالعادهای هم داریم. به دلیل دورهمیهای سینمایی که محدود به افراد خاص است، اغلب این فرصت به بسیاری از افراد نمیرسد. نمونههایی مانند هومن سیدی و شهاب حسینی را داریم که به جوانان مستعد اهمیت بسیاری میدهند اما غالبا همین دورهمیها اجازه ورود چهره جدید به سینما را نمیدهد.
پاکزاد در ادامه بحث خود به اقتصاد ناسالم سینما و ضعف فعالیت صنوف و تأثیر آنها بر عدم ورود چهرههای جدید به سینما هم اشاره کرد.
بحث توفیق نابازیگران در کسب جوایز بینالمللی در سالهای اخیر، بخش دیگری از گفتگوی علیرضا مرادی و علی پاکزاد را به خود اختصاص داد.
پرونده ویژه؛ سینمای ایران چرا افسرده است؟
در بخش پرونده ویژه «نقد سینما» امیر رضا مافی میزبان سیدمحمد حسینی منتقد سینما بود. در این بخش محمدحسینی درباره دلیل افسردگی فیلمهای سینمای ایران گفت: ما چرا به سینما میرویم تا بر پرده عریض فیلم تماشا کنیم؟ میرویم تا فستیوالی از رنگها را شاهد باشیم که به ما آرامش بدهد. در سینمای ایران ما بحران رنگ داریم. اگر سینمای ایران را با سینمای کره، چین، ترکیه و هند که در منطقه ما هستند قیاس کنیم، بخش عمدهای از جذابیت آنها همین فستیوال رنگها است. در هر قابشان یک عالمه رنگ هست. ما رنگ در سینمای ایران نداریم.
وی ادامه داد: سینمای ما اقلیم هم ندارد. حتی در فیلمهای کمدیمان هم این مشکل را داریم. اصلا ایرانی در فیلمهای ما وجود ندارد. از معادن و دشتهای کرمان تا روستائیان سیستان و بلوچستان، خوزستان و لرستان، اصلا این اقلیمها را در سینما نداریم.
این منتقد سینما در آسیبشناسی این بخش به بحران تولید در سینما اشاره کرد و گفت: سینمای ما فرآیند طبیعی تولید ندارد و فیلمها در همان مرحله تولید میخواهند پولشان را دربیاورند. دهه ۹۰ دههای است که دوربینهای ما لنگ شدند و جان حرکت نداشتند. برای همین لوکیشنها بسته و آدمها خسته، بروز عینی در آثار دهه ۹۰ داشتهاند. به استثنای فیلمسازی همچون حمید نعمتالله که وقتی میخواهد فیلم اجتماعی هم بسازد «شعلهور» میسازد.
حسینی افزود: مخاطب وقتی با اثر ما برخورد میکند، گویی باید احساس عاطفی توأم با ترحم نسبت به آن داشته باشد. در چنین بستری حتما قهرمان خلق نمیشود. برای همین حتی در ژانرهای منحصر به فرد سینمای خودمان هم غالبا شخصیتهایی خلق میشوند که اصطلاحا «حیوانکی» هستند و دلمان برایشان میسوزد!
این منتقد سینما در ادامه به اپیدمی افسردگی بعد از جنگ جهانی در اروپا اشاره کرد و گفت: در این شرایط نئورآلیسم در سینما شکل میگیرد که گویی به این کوره افسردگی میدمد. آن رویکرد بیشتر ۸ سال در اروپا دوام نیاورد. در ایران هم ۵۰ سال است که ما این مسیر را ادامه میدهیم و هنوز هم اصرار داریم این فضا را ادامه دهیم.
حسینی در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره جای خالی قصه در سینمای ایران گفت: فضایی که ما در سینما درست میکنیم، به اجتماع بازمیگردد. ما به دنبال خوشباشی در سینما نیستیم اما «درد» را هم میتوان جور دیگری در سینما تصویر کرد. آنچه امروز سینمای ما از واقعیت روایت میکند، از سمت درد و رنج است نه از سمت مردم. با دیدن این فیلمها اتفاقی برای ما نمیافتد.
وی افزود: اگر ژانر و گونه در سینمای ایران وجود داشت و مثلا فیلمی مانند «جاذبه» در سینمای ایران داشتیم و بهواسطه آن با عظمت کهکشان مواجه میشدیم و آن را با همه شکوهش درک میکردیم، به همان اندازه که نگاهمان باز میشد، به همان میزان، میزان دردها و رنجهای زندگیمان کمتر میشد. این میشود سینمایی که کمک میکند به کاهش رنج.
این منتقد سینما در ادامه گفت: ما در سینمای ایران اگر ۳۰ فیلم ببینیم، در یکی از آنها نگاه به آسمان و لحظه مناجات نیست، در حالی که اگر بنا بر واقعیتگرایی افراطی هم داشته باشیم، آیا غیر از این است که هر یک از ما به محض اینکه ترمز ماشینمان حین حرکت ایراد پیدا کند، زیر لب میگوییم یاابالفضل(ع). فارغ از تیپ و جایگاه اجتماعیمان. این بخشی از زندگی و حیات ما است.
وی با اشاره به سروشکل زندگی سرد آدمها در دوران کرونا گفت: داعشیترین دوران تاریخ ما دوران مغول است و هنرمند شاخص آن دوران عطار نیشابوری است. دو اثر از خود به یادگار گذاشته که در یکی به گردهمآیی فرا میخواند و در دیگر به تذکر اشاره میکند و تذکرةالاولیا مینویسد. این یک نوع نگاه به هنر است و این نوع که فقط بدیها را نشان دهیم هم یک رویکرد است که به عقیده من بسیار سخیف است.
حسینی افزود: مدیران سینما باید بیندیشند که سینمای ایران برای پساکرونا به چه چیزهایی نیاز دارد. سینمای ایران رنگ و قصه و اقلیم نیاز دارد.